کشکول

کشکول

برگزیده ی اشعار، حکایات و احوال دیگر بزرگان و شاعران
کشکول

کشکول

برگزیده ی اشعار، حکایات و احوال دیگر بزرگان و شاعران

شعر امام امان عج


یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آید

بنشسته سر راهش ، شاید  ز سفر آید

تا چند بنالم زار  شب تا سحر از هجرش

کوکب شِمُرم هر شب ، شاید که سحر آید

هر دم که رخش بینم خواهم دگرش دیدن

بازش نگرم شاید یک بار دگر آید

 از دیده نهان اما اندر دل من جایش

 او را طلبم هر شب شاید که ز در آید

با کس نتوانم گفت من راز درون خویش

کز درد غم هجرش دل را چه به سر آید

می سوزم و می سازم از درد فراق اما

تیر غم او بر دل افزون ز شمَر آید
"حیران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم

یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.