کشکول

کشکول

برگزیده ی اشعار، حکایات و احوال دیگر بزرگان و شاعران
کشکول

کشکول

برگزیده ی اشعار، حکایات و احوال دیگر بزرگان و شاعران

شعر مناجات با امام زمان

بسم الله الرحمن الرحیم


همه هست آرزویم که ببینــــــــــــم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برســـــــــم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده‏ ای و بینـــــــــم

همه جا به هــــر زبانی، بود از تو گفت و گویی

غم و درد و رنج و محنت همه مســــــتعد قتلم

تو ببُر ســــــــــــــر از تنِ من، ببَر از میانه گویی

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مـــــویم

شـــده‏ ام ز ناله، نایی، شده‏ ام ز مویه، مویی

همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی

من از آن خوشــــم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب، تشــــــنه کامی

چه شــــــــــود که کام جوید ز لب تو، کامجویی

شود این که از ترحّم، دمی ای ســحاب رحمت

من خشــــــــک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویی

بشکست اگر دل من، به فدای چشـــم مستت

سر خُمّ می سلامت، شــــــــــکند اگر سبویی

همه موســــــــــــم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشـــــین کنار جویی

نه به باغ ره دهــــــــــندم، که گلی به کام بویم

نه دماغ این که از گل شــــــــنوم به کام، بویی

ز چه شیخ پاکدامن، ســـــــوی مسجدم بخواند

رخ شیخ و سجده‏ گاهی، سر ما و خاک کویی

بنموده تیره روزم، ستم ســــــــــــــیاه چشمی

بنموده مو ســــــــــــــــــپیدم، صنم سپیدرویی

نظری به سویِ (رضوانیِ) دردمند مســــــــکین

که به جز درت، امیــــــدش نبود به هیچ سویی‏


فصیح الزمان شیرازی

 متخلص به رضوانی


  • مختصری از زندگانی این شاعر
    • سید محمد ملقب به فصیح ‏الزمان و متخلص به رضوانى فرزند سید ابوالقاسم فسائى از خطباء و وعاظ و شعراء عصر قاجار و بعد از آن بوده است. وى در سال 1240 شمسى در شهر فسا متولد و در 16 سالگى به اصفهان رفته و دو سال در آن شهر به تحصیل مقدمات پرداخت سپس به قم آمده و ده سال در این شهر مذهبى و علمى تکمیل علوم عقلیه و نقلیه نموده و در بیست و هشت سالگى به تهران مهاجرت و به وعظ و خطابه پرداخت و در دربار ناصرالدین شاه راه یافت و از او لقب فصیح‏ الزمان گرفت. وى در سال 1324 شمسى در تهران وفات نمود و به اسلاف پاک خویش پیوست. وی را در ابن‏بابویه دفن کردند. اثر وى کلیات اشعار است که منتخبى از آن به نام گلهاى فصیح ‏الزمان رضوانى به کوشش سید هادى حایرى در شیراز به چاپ رسیده است.

  • منابع
    • منبع شعر: مجموعه زندگانی چهارده معصوم، حسین عماد زاده، فصل زندگانی حضرت ولیعصر صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تحت عنوان اخبار رجعت صفحه 1321

    •  منبع شعر به صورت تایپی: یادداشت های یک رهگذر (تصحیح شده)

    •  منبع زندگی نامه: آوای سامان (تصحیح شده)

ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

روزها فکر من اینست و همه شــــــــــب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشـــــــــــــتنم

ز کجا آمـــــــــــــده ام، آمــــــــــــدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطـــــــــــــــنم

مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی ازین ســـــــاختنم

جان که از عالم علــــــوی است، یقین می دانم

رخــــــــــــــت خود باز برآنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکـــــــــــــــــــوتم، نی ام از عالم خاک

دو سه روزی قفســــــــی ساخته اند از بدنم

ای خوش آنروز که پــــــــــــــرواز کنم تا بر دوست

به هوای ســــــــــــــر کویش، پر و بالی بزنم

کیست در گـــــــــــــــوش که او می شنود آوازم؟

یا کدامست ســـــــــخن می نهد اندر دهنم؟

کیست در دیده که از دیده برون می نگــــــــــرد؟

یا چه جان است، نگویی، که منش پیرهنم؟

تا به تحقیق مرا منـــــــــــــــــــــــزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم، نفســــــــــــــــی دم نزنم

می وصلم بچشـــــــــــــــــــــــان، تا در زندان ابد

از سر عربده مســــــــــتانه به هم در شکنم

من به خود نامدم اینجا، که به خــــــــود باز روم

آنکه آورد مرا، باز برد در وطــــــــــــــــــــــــــنم

تو مپندار که من شــــــــــــــعر به خود می گویم

تا که هشــــــــــــــیارم و بیدار، یکی دم نزنم

شـــــــــــــــــــمس تبریز، اگر روی به من بنمایی

والله این قالب مــــــــــــردار، به هم در شکنم