کشکول

کشکول

برگزیده ی اشعار، حکایات و احوال دیگر بزرگان و شاعران
کشکول

کشکول

برگزیده ی اشعار، حکایات و احوال دیگر بزرگان و شاعران

شعر شب جمعه

 شب جمعه درِ رحمت بود باز
دهد پروردگار از عرشت آواز
که می بخشم تو را عبدِ گنه کار
مشو شرمنده سر پایین مینداز
خطا کردی عطایت کرده ام من
بیا کن آشتی با من ، مکن ناز
بگو دردِ دلت را در دلِ شب
بدار ای بنده ی من حاجت ابراز
نیاوردم به روی خود گناهت
به نزدِ مردمت کردم سر افراز
به نفسِ خویشتن کردی ستمها
بیا امشب به حالِ خود بپرداز
که را دیدی چو من پوشنده ی عیب
بدان ای بنده هستم محرمِ راز
مشو نومید از آمرزشِ من
که غفّر الذنوبم من، سبب ساز
پشیمان شو از اعمالِ گذشته
پذیرم توبه را گر بشکنی باز
تو افتادی به دامِ دیوِ شیطان
نبود این مقصدِخلقت از آغاز
فریبِ گفته ی شیطان مخور تو
بیا تا من بگردم با تو دمساز
تویی اندر قفس مرغِ بهشتی
بگیر از رحمتِ من بالِ پرواز
خدایا کن نظر بر حالِ محزون
که شاد از یادِ تو باشد غزل ساز
 

شاعر : علی اکبر شجعان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.